اگر این اتفاق بیافتد، میشود امام خمینی(ره)، میشود حضرت آقا؛ یعنی کسانی که از حوزه معنویت وارد حوزه قدرت شدند اما قدرت را با ابزارهایی توسعه دادند که خود تولیدکننده معنویت بود و هست. دکتر احمد توکلی از ایندست آدمها بود. یعنی معنویت توانست او را به حوزه قدرت برساند؛ وزیر شد، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام شد، چند دوره نماینده مجلس بود و بهاصطلاح، امکانات زیادی برای دستیابی به قدرت سیاسی برایش فراهم بود اما هرگز این قدرت را در راه سوءاستفاده به کار نگرفت. چون دوباره از دل قدرت به حوزه معنویت برگشت و تلاش کرد با تکیه بر معنا، قدرت را به خدمت تبدیل کند.
این به نظر من خیلی مهم است. بسیاری از انحرافاتی که در برخی افراد میبینیم—افرادی که سابقه بسیار موجهی نیز دارند—در همین نقطه اتفاق میافتد: وقتی وارد حوزه قدرت میشوند، از ابزارهایی استفاده میکنند که قدرت دیگر به خدمت تبدیل نمیشود؛ بلکه حتی ممکن است به خیانت ختم شود.
بنده دو دوره درمجلس در کنار دکتر توکلی بودم وبا ایشان همکاری داشتم.دروجود ایشان ذرهای منیت،خودستایی یا قدسیسازی ندیدم، در حالی که شخصیتی بسیار تأثیرگذار در همه عرصهها بود. این برای من نکته بسیار مهمی بود.
مسأله دوم که برای من اهمیت زیادی داشت، این بود که دکتر توکلی بهشدت آرمانخواه و عدالتطلب بود. او با صراحت کامل در این مسیر گام برمیداشت و من هیچ خط قرمزی از ایشان در حوزه عدالت ندیدم. او در مسیر عدالت، نه به دوستی و رفاقت، نه به قوموخویش، نه به فرزند و داماد، هیچگاه مماشات نمیکرد. صراحت ایشان در عدالتطلبی باعث شده بود همه وزرا نسبت به او حساس باشند و بدانند در این مسیر با هیچکس تعارف نخواهد داشت. من از نزدیک دیدم که با آنها روابط صمیمی داشت اما اگر احساس میکرد اندکی از مسیر عدالت خارج شدهاند، با صراحت به آنها تذکر میداد و برخورد میکرد.
نکته سوم و بسیار مهم این که انسان، در عین معنویت، باید کارآمد هم باشد. بعضی افراد بسیار خوبی هستند اما کارآمد نیستند اما من در مجلس، بهاصطلاح شاگردی ایشان را میکردم و میدیدم که تمام وجودش صرف میشود تا باری از دوش مردم برداشته شود، طرحهایی ارائه شود که گره از کار مردم بگشاید. یک انسان خداباورِ کارآمد بودن، کاری دشوار است اما دکتر توکلی این دو ویژگی را در خود جمع کرده بود.
ازهمه مهمتر اینکه به نظر من، دکتر توکلی هیچگاه در حوزه قدرت، از مردم جدا نشد. دسترسی به ایشان بسیار آسان بود. بارها شاهد بودم که هرگز توجه نمیکرد چه کسی تماس گرفته است. هر تماسی که با او گرفته میشد پاسخ میداد و مسائل مردم را پیگیری میکرد.
نکته دیگر که برای من بسیار جالب بود، نوع نگاه تشکیلاتی ایشان بود. آدمی بهشدت تسهیلگر که تلاش میکرد هم در تشکیلات تأثیرگذار باشد و هم از تشکیلات اثر بپذیرد. دربرخی موارد مشخص بود نظر شخصیاش چیز دیگریست اما وقتی جمع به جمعبندی میرسید، تمکین میکرد. این ویژگیها، از دکتر توکلی شخصیتی ممتاز ساخته بود.اعتقاد دارم جریان عدالتخواهی در کشور ما فراز و نشیبهای زیادی داشته و گاه ابزاری برای سوءاستفاده شده است. یعنی ما دیدهایم که برخی افراد به نام عدالتخواهی، اقداماتی کردهاند که اساسا ربطی به عدالت نداشته است اما دکتر توکلی نسبت به این موضوع بسیار حساس بود و تأکید داشت که عدالت باید در چارچوبی مشخص باشد.
عدالت با بیآبرو کردن مردم حاصل نمیشود. عدالت، اگر بخواهد خارج از اصول و چارچوبها حرکت کند، شدنی نیست. دکتر توکلی برای عدالت، چارچوب داشت. آدم بیچارچوبی نبود. عدالت را بر مبنای اصول مکتبی میدید و تلاش میکرد در همان چارچوبها حرکت کند. من هرگز یادم نمیرود که در مورد فردی اظهار نظری کرده بودند و بعدها برایش مسجل شد که اشتباه کرده است، من یادم مانده که بدون هیچ ملاحظهای، بهصورت مکتوب و رسمی عذرخواهی کرد.
برخی از اطرافیانش به او گفتند: «این عذرخواهی رسمی به شما آسیب میزند، به حرکتی که راه انداختهاید ضربه میزند.» اما ایشان پاسخ داد: «اگر قرار باشد عدالت بدون چارچوبهای دینی و اخلاقی باشد، من آن عدالت را قبول ندارم. به همین دلیل، اینجا اشتباه کردهام و باید با شجاعت بپذیرم و جبران کنم.» دکتر توکلی با صراحت و صداقت، چنین رفتاری داشت.